پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 119789
چالش‏هاي هويتي آمريکا و نياز به توافق هسته اي با ايران
تاریخ انتشار : 1393/09/19 18:30:50
نمایش : 1672
جامعه آمريکا در زمينه فرهنگي با تهديدات امنيّتي فراواني مواجه است. سرمايه‏ داري، در سير مراحل تاريخي خود، زمينه رابراي بحرانِ شي‏ گشتگي و انسانِ تک‏ ساحتي فراهم نموده و اين جامعه را با ترکيبي از اقليّت‏هاي فرهنگي مختلف، در تعارض اساسي‏ قرار داده است.
به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار، زين العابدين سيفي در مورد چالش هاي هويتي موجود در آمريکا نوشت:

جامعه آمريکا در زمينه فرهنگي با تهديدات امنيّتي فراواني مواجه است. سرمايه‏ داري، در سير مراحل تاريخي خود، زمينه را براي بحرانِ شي‏ گشتگي و انسانِ تک‏ ساحتي فراهم نموده و اين جامعه را با ترکيبي از اقليّت‏هاي فرهنگي مختلف، در تعارض اساسي‏ قرار داده است.

محوريّت صنعت فرهنگ مطابق انديشه‏ هاي (مارکوزه)، انسان را به پيچ و مهره‏اي بي‏ معنا مبدّل ساخته و او را در کام عصر مُدرنيته، به عنوان لقمه ‏اي لذيذ فرو برده است. (اريش فروم) ، نتيجه اين فرايند را تنهايي و تجرّد انسان و احاطه اضطراب و ترس بر او تعريف کرده و اين اضطراب، در صورت عدم درمان خود به سه شکل قدرت‏گرايي، تخريب و همرنگي ماشيني، بروز و ظهور يافته و انسانِ‏ بي‏ معنا را در هاله‏ اي از اوهام و ابهام فرو مي‏ برد. اينگونه جوامع به تدريج با موانع و بحران‏هاي فراواني مواجه شده و به ساختاري به‏ ظاهر شکيل امّا از درون پوسيده مبدّل مي‏ شوند، واقعيّتي که آن را در جامعه امريکا به روشني مي‏ توان مشاهده کرد.

الف. زوال هويّت ملّي: براي تمام ملّت‏هاي جهان هويّت ملّي شامل ارزشهاي ملّي، ديني و انساني از اهميّت خاصي برخوردار است. در واقع هويّت‏ ملّي براي يک ملّت به منزله روح براي بدن است که فقدان آن تباهي و مرگ را به دنبال خواهد داشت. سرگذشتي که هم ‏اکنون آمريکا در تار و پود فرهنگ متکثّر خود آن را احساس مي‏ کند. براي درک صحيح مفهوم زوال هويّت ملّي در آمريکا توجه به پارادايم فرهنگي‏ حاکم بر اين کشور ضروري به نظر مي‏رسد:

۱. در اين کشور جريان اصلي فرهنگي، فرهنگ آنگلو پروتستان (آنگلو آمريکن) است که بسياري از مردم با هر خرده فرهنگي درآن مشارکت دارند. بيش از سيصد سال پيش، اين فرهنگ را مهاجران به عنوان هسته اصلي هويت آمريکا بنيان گذاشتند و بر اساس آن‏ زندگي‏ جديدي در اين قارّه طراحي گرديد.
در طول سده‏ هاي اخير، مهاجرين مختلف مجبور مي‏ شدند فشارهاي وسيعي را در پذيرش فرهنگ آنلگوآمريکن تحمّل کنند، آنگلوها از گذشته تاکنون خود را نخبگان جامعه آمريکا مي‏ دانند و همواره بر پايگاه اجتماعي خود اصرار دارند.

۲. با آغاز موج سوّم مهاجران که در سال‏هاي آغازين دهه ۱۹۶۰ و از کشورهاي آمريکاي لاتين و آسيا وارد آمريکا شدند، به‏ فرهنگ آنگلو آمريکن که زيرساختي اروپايي داشت حمله گرديد. در واقع فرهنگ مهاجران جديد با اصول فرهنگ آمريکايي تفاوت‏ زيادي داشت و اگر با فرهنگ آمريکا تلفيق مي‏ شد، تخريب زير ساخت‏هاي‏ هر دو فرهنگ را به همراه مي‏ آورد. از اين رو آمريکا به يک‏ کشور چند ملّيّتي‏ و چند فرهنگي مبدّل گرديد که اصول سياسي و اجتماعي هر بخش متفاوت از بخش ديگر است. با ادامه اين روند در حال حاضر ۳۱ ميليون مهاجر در آمريکا زندگي مي‏ کنند و سالانه ۲/۱ ميليون نفر وارد آمريکا مي‏ شوند، با چنين ترسيم ناهمگوني، هويت ملّي در آمريکا از انسجام و همبستگي لازم برخوردار نيست و آثار فرسايش و زوال در آن مشاهده‏ مي‏شود.

بنا براين مردم امريکا براي فرهنگ و هويت خود اصالتي قائل نبوده و اساساً بسياري از آمريکاييهاي جوان آن را نمي‏ شناسند و مسئوليتي در جهت حفظ آن احساس نمي‏ کنند. پس هر روز از شمار سازمان‏هاي فرهنگي در اين کشور کاسته شده و تعداد اندک ‏باقيمانده از نظر کيفي بسيار ضعيف هستند و نقش کمرنگي در فعاليّت‏هاي دولت ايفا مي‏نمايند، با اين فرايند تعارضات فرهنگي‏ روز به‏ روز جامعه امريکا را در تار و پود خود فرومي‏ برد. از اين رو مصاديقي چون اهداف ملّي، ارزش‏هاي ملّي، قدرت ملّي و دفاع ملّي به عناصري بي‏فروغ مبدّل شده‏ اند. واقعيتي که‏ آسيب‏ پذيري اين کشور را در مواجهه با خطرات و حوادث آينده مشخص مي‏ سازد.

ب. گسترش فساد و فجايع اخلاقي: ويليام جي بِنِتْ، در سال ۱۹۹۴ کتابي را موسوم به (نمايه شاخص‏هاي برجسته فرهنگي) (۱۷۴) منتشر کرد و آمارهاي مختلفي رادرباره گرايش‏هاي اجتماعي ارائه نمود. (بِنِتْ) نشان داد که بين اواسط دهه ۱۹۶۰ و اوايل دهه ۱۹۹۰، سلامت اجتماعيِ‏ آمريکا به صورتِ هولناکي وخيم بوده و وخامت آن سير صعودي به خود گرفته است. در دهه ۱۹۹۰، از هر سه نوزاد آمريکايي، يک‏مورد نامشروع متولّد شده است. تقريباً يک سوّم مردان آمريکاييِ آفريقايي‏ تبار که بين بيست تا بيست و نه ساله‏ اند، به نحوي گرفتار نظام عدالت جزايي شده‏اند. براساس آخرين آمارها، هر سال بيش از ۵۰۰۰ نفر به تعداد نوجوانانِ قاتل اضافه مي‏شود. آمارهاي‏ ثبت شده در آمريکا، نشان‏ دهنده اين واقعيّت است که تمايل به ازدواج ميانِ جوانان آمريکايي به شدت کاهش يافته است.

آمار ثبت شده در اين کشور حکايت از آن دارد که طي سال ۲۰۰۸ از هر ۱۰۰۰ آمريکايي، ۱/۷ نفر ازدواج کرده است. اين درحالي است که طي سال ۱۹۸۶ از هر ۱۰۰۰ نفر، ۱۰ نفر ازدواج نموده ‏اند. هر ساله در آمريکا ۷۵۰ هزار دختر بين ۱۵ تا ۱۹ سال‏ حامله مي‏ شوند. حاملگي دختران نوجوان در مناطق حومه‏ اي و فقيرتر آمريکا، بيشتر از ساير نقاط بوده و در سال ۲۰۰۰، ميزان‏ بچّه‏ دار شدن اين دختران در مي سي سي پي، تگزاس، آريزونا، آرکانزاس و نيومکزيکو بيشتر از ساير ايالات ثبت شده است. به دليل اوج اين بحرانِ اخلاقي، مادران مجرّد در آمريکا مورد حمايت دولت قرار گرفته و دولت براي رفع مقطعي اين بحران، به ‏آنان کمک هزينه مسکن و سوخت پرداخت مي‏کند. از اين رو، در شهرهايي که گزينه‏ هاي ديگري براي زندگي نيست، مادر شدن دردوران مجرّدي، به عنوان يک راه فرار تلقّي مي‏شود. به طور کلّي، براساس مراکز آمار دولتي آمريکا مانند: مرکز فدرال کنترل و پيشگيري از بيماري‏ها، بيش از يک‏ سوّم دختران‏ آمريکايي، قبل از سن ۲۰ سالگي باردار مي‏ شوند. در سال ۲۰۰۶ دختران بين ۱۵ تا ۱۹ سال، ۴۳۵ هزار و ۴۲۷ کودک به دنياآورده‏ اند. حدود ۹ ميليارد دلار از بودجه آمريکا هزينه بارداري دختران نوجوان در سال ۲۰۰۴ شده است.

براساس آخرين آمارها در سال ۲۰۰۲ پس از بيماري‏هاي قلبي، افسردگي گسترده ‏ترين بيماري دامن گير آمريکا به شمارمي‏ آيد. دکتر (ارنست برنت) و همکارانش از انستيتو تکنولوژي ماساچوست آمريکا (يکي از مراکز بزرگ در حوزه تحقيقات اجتماعي ‏آمريکا) برآورد کرده ‏اند که هزينه‏ هاي مربوط به بيماري افسردگي در آمريکا، سالانه بالغ بر ۴۴ ميليارد دلار يعني تقريباً برابر هزينه‏ بيماري‏هاي عروقي است و اين بدان معناست که هر آمريکايي سالانه ۶ هزار دلار بابت بيماري افسردگي پرداخت مي‏ کند. بيشترسالخوردگان - مگر اينکه ثروتمند باشند - آرزو دارند که فقط تحمّل شوند. پدر ديگر در بسياري از خانواده‏ ها چهره با ابُهّتي‏ ندارد... و در برنامه‏ هاي تلويزيوني اغلب اوقات پدر به عنوان دلقک تصوير مي شود. مادران هر چه کمتر در مقام تربيت‏ کنندگان قابل اتکا و احترام ديده مي‏ شوند.

نيوت کنگريچ، رئيس اسبق مجلس نمايندگان آمريکا، اوج اين فجايع اخلاقي را اينگونه بيان مي‏ کند: «ايالات متحده بايد جهان را رهبري کند...! امّا با کشوري که در آن دوازده ساله‏ ها باردار مي‏ شوند، پانزده ساله‏ ها همديگر را مي ‏کُشند، هفده ساله‏ ها به ‏ايدز مبتلا مي‏ شوند و هجده ساله‏ ها ديپلم مي‏ گيرند بدون اينکه بتوانند بخوانند و بنويسند، هيچ کس را نمي‏ شود رهبري کرد». از زاويه ديگر مهمترين اصول دموکراسي و ليبراليسم، کنترل صاحبان قدرت و نظارت بر اعمال آنان براي دست‏ اندازي به اموال ‏عمومي و سوء استفاده از قدرت است. امّا فساد پنهان و آشکار دست‏ اندرکاران نظام حاکم بر آمريکا تا به آنجا گسترده است که حتّي‏ سياستمداران با سابقه اين کشور نيز زبان به اعتراض گشوده ‏اند. ريشه اين بحران‏ ها را مي‏ بايست در بي‏ هويتي و تزلزلِ بنيانِ خانواده و سقوط ارزش‏هاي اخلاقي در نظام خانوادگي آمريکا جستجو کرد. به گونه اي كه با کاهش تعداد خانواده‏ هايي که از پدر و مادر برخوردارند جامعه ايالات متحده آمريکا روندي رو به زوال را در پيش گرفته است.

«جيمز بيکر» وزير اسبق امور خارجه آمريکا با اشاره به اين بحران فرهنگي اجتماعي، پيچيدگي ايالات متحده آمريکا را چنين‏ بيان مي‏ کند: «براي حلّ بحران اجتماعي آمريکا، نخبگان، مسئولان و شخصيّت‏هاي سياسي آمريکا بايستي از خود شروع کنند و کمتر رسوايي اخلاقي و مالي به‏ بار آورند.»

فساد اداري حاکم نشان از عدم توانايي‏ نظام ليبرال دموکراسي آمريکا در حل مشکلات اين کشور دارد. اين وضعيّت، فرهنگ عمومي را به سوي بدبيني و بي‏ اعتمادي فزاينده سوق داده است. از اين رو همواره درصد کمي از جمعيّت ۲۹۳ ميليوني واجد شرايط، در انتخابات اين کشور شرکت مي‏ کنند. بنابراين با افول فرهنگ سياسي مردم، اصول مهمّ ديگر دموکراسي يعني (مشارکت) و (رضايت مردم) عملاً نقض شده است.

ج. بي‏ عدالتي اجتماعي و شکاف طبقاتي: واقعيت اين است که آمريکا در زمره ثروتمندترين کشورهاي دنياست. توليد ناخالص داخلي اين کشور (GDP)بالغ بر ۱۴ تريليون‏ دلار مي‏ باشد. امّا با چنين شرايطي اصل برابري در فرصت‏ها به عنوان محور اساسي دموکراسي در جامعه آمريکا وجود خارجي ندارد و توزيع ثروت و امکانات به صورت عادلانه ميان طبقات مختلف جامعه ديده نمي ‏شود. در واقع نظام ليبرال دموکراتيک آمريکا نتوانسته‏ با همه شعارها و تبليغات فراگير خود بهره‏ وري مطلوب، رفاه عمومي، امنيت و نشاط اجتماعي را براي حداکثر مردم آمريکا تأمين نمايد.

از اين رو، شکاف عميق طبقاتي و تضاد و تعارضات فرهنگي در اين کشور نمودي آشکار دارد. آمارهاي موجود، حکايت از تضييع‏ حقوق اساسي انسانها، افزايش درصد فقر و گسترش طبقه بينوايان در اين نظامِ مدّعي دارد. کار طبقه پايين جامعه که شامل ۳۰ درصداز افراد جامعه است به جاي بسيار باريکي کشيده شده و بسياري از آشپزخانه‏ هاي مخصوص اين طبقه (بينوايان) ، به گرسنگان‏ جواب رد مي‏ دهند. خوابگاه هايي که با سرعت براي خانه ‏به‏ دوشان برپا شده ‏اند، ديگر کافي نيستند. آهنگ دردناکِ فقر از اين جامعه‏ متلاطم به گوش مي‏ رسد.

(گور ويرال) يکي از برجسته‏ ترين نويسندگان آمريکايي در اين زمينه مي‏ نويسد: در آمريکا، يک درصد از جمعيت کشور، ۶۰ درصد از ثروت را در دست دارند و ۸۰ درصد مردم آمريکا وضعيت معيشتي مناسبي ندارند. روزنامه معروف اقتصادي آمريکا (فوربس) نيز اعلام نموده است: تنها ۴۰۰ خانواده ثروتمند آمريکايي از تمامي منافع آمريکا بهره مي‏ برند و در حدود ۱۰۰۰ ميليارد دلار ثروت اين کشور را به دست آورده ‏اند. در واقع ثروت اين ۴۰۰ نفر، برابر با دارايي ۱۰۰ ميليون آمريکايي است. به اين شرايط، وضعيت نامناسب اقليت‏هاي نژادي را نيز بايستي اضافه نمود. «جيرد برنستين» از محققين و انديشمندان مطرح ‏آمريکايي معتقد است اين طبقه گسترده بيشترين آمار جرايم و جنايت‏ها را به خود اختصاص داده‏ اند. جمعيّت‏ هاي نژاد سفيدپوست‏ در ايالات متحده دسترسي بهتري به آموزش عمومي با کيفيّت بالاتر دارند و در ميزان ثروت فاصله بسيار عميقي ميان سياهان و سفيدپوستان وجود دارد. اين فرايند اصل مليّت را در اين کشور هدف گرفته و از لحاظ فرهنگي آنان را در يک وضعيت پوچ و سردرگم فرو برده است.

با تأملي عميق و واقع گرايانه در جامعه آمريکا  و چالش هاي مختلف موجود دربين لايه هاي اجتماعي آن به اين نتيجه مي رسيم که دولتمردان آمريکا مخصوصاً درقرن بيست و يکم با مشکلات اجتماعي و هويتي متعددي دست و پنجه نرم مي کنند و سعي دارند براي حل چالش هاي هويتي خود در کنار ديگر چالش هاي دروني موجود با فرافکني به بيرون از مرزها و مطرح کردن برخي مقولاتي مانند دموکراسي، دفاع از حقوق بشر و..." که درجامعه خود با نقض شديد مواجه است" سعي در امتياز گيري از ديگر کشورها به خصوص ايران اسلامي دارند که طرح موضوع پرونده هسته اي ايران و خطرات غير واقعي مطرح شده از هسته اي شدن ايران براي حقوق بشر نيز دراين راستا قابل ارزيابي است که چندين سال است در دست پيگيري آنهاست آن هم براي امتياز گيري جهت فائق آمدن بر مشکلات عديده خود آنهاست چرا که احتياج به هر گونه توافق علي رغم تبليغات گسترده عليه ايران اسلامي بيشتر نياز مبرم آنهاست.

زين العابدين سيفي/ کارشناسي ارشد علوم سياسي

منابع:
۱-اريش فروم، گريز از آزادي، ترجمه: عزت‏الله فولادوند (تهران: شرکت سهامي کتاب‏هاي جيبي، ۱۳۵۳) ص ۱۵۸.
۲- لوتراس لودتکه، ساخته شدن آمريکا: جامعه و فرهنگ ايالات متحده ، ترجمه: شهرام ترابي (تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين‏المللي وزارت امورخارجه، ۱۳۷۹) صص ۲۶ – ۲۴.
۳- محمد علي سابقي،به نقل از گوريا هرالد،منعكس شده در سايت باشگاه انديشه.(www.bashgah.net۲/۸/۱۳۸۸)
۴- «فساد در جامعه آمريکا»، روزنامه ايران، ۲۴/۱/۱۳۸۵.
۵- نشريه اکونوميست ۲۰۰۶.به نقل از: «فساد در تمدن غرب»، جواد محمودي، ۱۳۸۵.
۶- «فروپاشي از درون»، روزنامه واشنگتن تايمز، فوريه ۲۰۰۶ م. منعکس شده در سايت: .sociology of iran.com
۷-عباس محمّدي، «بهشت موعود ليبرال دموکراسي»، سايت پرسمان، www.porseman.net .۱۳۸۷.
۸-گوين اسلر، آمريکا روياي بر باد رفته ، ترجمه علي آقامحمد پيمان دفتري، (تهران: مرکز چاپ وزارت امور خارجه، ۱۳۸۰) صص ۳۷۹ – ۳۷۱.
انتهاي پيام/1020ج/590 پ
 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html